برای آی بی کلاه



یادمه پنج سالم بود که رفتم کلاس اول!مادر کلی خواهش والتماس به مدیر مدرسه که این نابغه ست و ازین حرفا.(البته از دید هر مادری بچه ش نابغه س)اخه چهار سالم که بود کل سوره بقره رو حفظ بودم از طرف مهدکودکم بهم یه گردنبند طلا به عنوان جایزه داده بودن که هنوز دارمش.

بیچاره مادر که فکر میکرد عجب بچه ی نخبه ای داره و قراره کجای دنیا رو فتح کنه.خلاصه ما با کلی امید و آرزوی مادر راهیه مدرسه شدیم! خوب یادمه اونقدر کوچولو بودم که همیشه صندلی جلو مینشستم و وسطای درس شیطنتم گل میکردو میرفتم روی میز میشستم یا زیر میز رو زمین،معلمام باهام کاری نداشتن چون همه نمراتم بیست بود ولاغیر،تا دبیرستان همین موضوع ادامه داشت و من تو پونزده سالگی دیپلم گرفتم و یه دفعه تصمیم به تغییر رشته کنکور گرفتمو با دیپلم ریاضی کنکور تجربی رو با زیست صفر درصد و مابقی دروس با درصد بالا ،مامایی دانشگاه سراسری قبول شدم که البته بعد از دوسال انصراف دادم،کلا حالم بد میشد وقتی درساشو میخوندم یا وقتی خون میدیدم فشارم میفتاد و از حال میرفتم .واسه همینا انصراف دادم و ازونموقع به بعد ازون دوران اوج فاصله گرفتمو واسه خودم این گوشه کنارا فیزیک میخونم یعنی از اولم باید فیزیک میخوندم،شاید الان واسه خودم یه استاد دانشگاه موفق بودم .

افسوس نمیخورم ولی ای کاش عقل الانمو اون موقع داشتم.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ardabilnewchatroom مدرس شاد پاييز در پاييز زندگانی چشمه ایست جاری torkpooshan وب مستر مناقصات و مزایدات چگونه براي كنكور و آزمون هاي استخدامي درس بخوانيم gamesgood onlinshop-tehran